
شيموس هِيني
1939- 2013 ¡ ايرلندي
يكي از بزرگترين شاعران مرثيهسرا در عصر جديد و همينطور منتقد و مترجمي برجسته كه كاوشهاي او در متون باستاني، در مصايب ايرلند شمالي و در اشكال مختلف عشق، جذابيت جهاني دارد.
شیموس هینی در ۱۹۳۹ به دنیا آمد و اولین فرزند از نُه فرزند پاتریک، تاجر احشام و همسرش مارگارت بود. او در مزرعهی خانوادگیاش در شهرستان دِری، منطقهای روستایی از ایرلند شمالی، بزرگ و تحصیلات خود را در مدرسهی ابتدایی نزدیک روستای زادگاهش بِلاگي آغاز کرد. هینی بعداً ارزشهای تعلیم شده در مدرسه را به یاد میآورد و به این که در «آلونکهای حلبی» آن آموزش دیده افتخار میکرد. مردم شهرستان دری تا به امروز، او را با عبارت «مرد فروتنِ اهل بلاگی» ستایش ميكنند.
بسیاری از اشعار هینی با تکیه بر دوران کودکی و ارزشها و سنتهای جامعهی محلیاش که اغلب بر جزئیات کوچک هستی تمرکز دارند، شکل گرفت. برای مثال در شعر «نور آفتاب» او از خاطرهی خالهاش که در حال پختن غذا بود میگوید و در «کورهی آهنگری» دربارهی کار آهنگر روستا (که استعارهای از هنر شاعری هم هست). اما هینی کوچک که در طول جنگ جهانی دوم بزرگ میشد و شاهد مانورهایی در یک پایگاه هوایی ایالاتمتحده بود که به دنیایی بسیار متفاوت و فراتر از انس و امنیتِ بِلاگی اشاره داشت. همین تأثیرات اولیه بود که چشمانداز شخصی، فرهنگی و ملی او را شکل داد و بعدها به شعرش وارد شد.
بهشت و جهنم
هینی در ۱۹۵۱ بورسیهی تحصیلی یک مدرسهی شبانهروزی کاتولیک در دِری، در شصت و چهار کیلومتری خانه را دریافت کرد. در آنجا به مطالعهی زبانهای لاتین و ایرلندی پرداخت؛ زبانهایی که در رشد او به عنوان یک شاعر نقش اساسی داشتند. او از این اولین جابهجایی با توضیح «تغییر زمین کار مزرعه به بهشت آموزش» یاد کرده است. مدت زیادی از حضور او در مدرسه نگذشته بود که برادر چهار سالهاش، کریستوفر در یک تصادف رانندگی کشته شد. هینی در «وقفهی میان دوره» این فقدان را با شعرهایی کوتاه توصیف ميكند: «در جعبهای یک متری دراز کشیده بود / بدون هیچ زخم واضحی، سپر ماشین او را کوبید / یک جعبهی یک متری، چند سانت برای هر سال»
پس از ترک مدرسه، در دانشگاه کویین بلفاست تحصیل کرد و مدرک زبان انگلیسی را با درجهی ممتاز گرفت. او در شهر ماند و برای معلمی آموزش دید، سپس در مدرسهی راهنمایی سنت توماس تدریس کرد. مدیر آنجا مایکل مکلاورتی، نویسندهی معتبر ایرلندی بود. او مربی هینی شد (شعر «دایگی» به مکلاورتی تقدیم شده است) و او را با تعدادی از شاعران از جمله پاتریک کاوانا آشنا کرد. در بلفاست، هینی یک کارگاه نویسندگی را هم کشف کرد که توسط فیلیپ هابسیام که در کویین تدریس میکرد، راهاندازی شده و به دنبال آثار دیگر نویسندگان معاصر مثل «لپرکال» (۱۹۶۰) اثر تد هیوز بود.
نامهای از طرف خدا
تا ۱۹۶۲ هینی به عنوان شاعری که کتاب منتشر کرده شناخته شده بود. طی چند سال بعدی، نشریات برجستهی مختلفی از جمله «تایمز ایرلند» و «نیو استیتسمن» کار او را تبلیغ کردند. با این حال، موفقیت بزرگ او در ۱۹۶۴ اتفاق افتاد؛ زمانی که چارلز مونتِیث، مدير اهل ایرلند شمالی انتشارات برجستهی بریتانیایی فابر اند فابر، در نامهای به هینی درخواست کرد آثار او را ببیند. هینی گفت که از این درخواست متأثر شده است؛ «مثل دریافت نامهای از پدرِ آسمانی بود.» دو سال بعد، فابر اولین مجموعه شعر اصلی هینی به نام «مرگ یک ناتورالیست» (۱۹۶۶) را منتشر کرد که برندهی چهار جایزه، از جمله جایزهی سامرست موام و جایزهی جفری فابر شد. هینی این مجموعه را به ماری (دولان) تقدیم کرد که در ۱۹۶۵ با او ازدواج کرده بود. ۳۴ شعرِ مجموعه متمرکز بر توصیف عشق و انتظار یک زندگی مشترک تا کودکی، خانواده، طبیعت روستاییِ ایرلند و جنگ است.
هنگامی که در پایان دههی ۱۹۶۰ خصومتها در ایرلند شمالی شدت گرفت، کارهینی بیشتر از قبل با سیاست گره خورد. او بیشتر از حضور بریتانیا انتقاد کرد و به طور فزایندهای به آشفتگی و خشونت میهن خود پرداخت. هینی گاهی از تبدیل شدن به سخنگوی ایرلند شمالی ابراز خوشحالی میکرد، با این حال شعر او ضایعهی غمانگیز زندگی را تصدیق میکند و نیاز به تحلیل و تفسیر دارد. او همچنین به نوشتن دربارهی زندگی خانگی و مناظر طبیعی ادامه داد.
فرار از جنگ داخلی
در ۱۹۷۰ هینی و خانوادهاش با گذراندن سال تحصیلی در دانشگاه برکلیِ کالیفرنیا، جایی که او یک پست آموزشی گرفته بود، کمی از مشکلات فاصله گرفتند. سپتامبر ۱۹۷۱ در بازگشت به ایرلند شمالی، هینی از کویین در بلفاست استعفا داد و یک سال بعد قدم مهمی برداشت و به جمهوری ایرلند نقل مکان کرد؛ جایی در گلنمورِ ویکلو که زمانی مِلکِ جی. ام. سینگِ نمایشنامهنویس بود. هینی در پایان مجموعه اشعار «شمال» (۱۹۷۵) به وضعیت خود با شعر «فرار از قتلعام» اشاره میکند. او این مکان دور دست را دوست داشت. گلنمور برای هینی حالتی تقریباً شبیه به موسیقی داشت. آنجا بدون تلفن زندگی می کرد و اغلب در ساعات کوتاه شب در حالت خلسه مینوشت.
برخی از مفسران مجموعهی بعدی هینی، «کار در مزرعه» (۱۹۷۹) را دوری از مشارکت مستقیم سیاسی ميدانند، در حالی که برخی دیگر، مانند شاعر آمریکایی جاشوا واینر، آن را «تعهد فزاینده برای درگیر ماندن، در عین حال ... حفظ دیدگاه سابق» میدانند که «بیشتر از این که موضعگیری کند سؤال میپرسد.» هینی در پایان دههی ۱۹۷۰ برای کار خود به ویژه در ایالاتمتحده به رسمیت شناخته شد. او در ۱۹۷۹ یک ترم در دانشگاه هاروارد به تدریس شعر پرداخت. همچنین دو دکترای افتخاری از دانشگاههای نیویورک گرفت و در ۱۹۸۱ به هاروارد بازگشت و تا سال ۱۹۹۷ به مدت یک ترم در سال تدریس کرد.
علاوه بر این، در دههی ۱۹۸۰ با برایان فریلِ نمایشنامهنویس و استفان رهآ بازیگر، برای راهاندازی بنگاه تئاثر فیلد دی در شهر دِری و تئاتر ابي در دوبلین همکاری کرد. با مرگ پدر و مادرش در عرض دو سال، شعر او رنگ غم و اندوه گرفت. «فانوس دریاییهاو» (۱۹۸۷) شامل غزلی به نام «تمیزکاری» است که آن را به مادر درگذشتهاش تقدیم کرده است. او همچنین یک افسانهی ایرلندی قدیمی را در قالب «سویینیِ گمراه» (۱۹۸۴) به نظم کشید و با ترجمهی جایزه بردهی خود از «بیوولف» (۲۰۰۰)- نوسازی یک حماسهی پیشگام- که یک شاهکار به حساب میآمد، قرن را در اوج به پایان برد. هینی در ۱۹۹۵ جایزهی نوبل ادبیات را برای آنچه داوران به عنوان «زیبایی غنایی و عمق اخلاقی اشعار»ش توصیف کردند، دریافت کرد. او با دریافت این جایزه به نویسندگان برجستهی ایرلندی، ييتس، شاو و بکت پیوست و اظهار داشت که مانند «کوهپایهای کوچک در پایین یک رشته کوه» است.
آخرین شعر هینی به موضوع مرگ اشاره میکند. او در مجموعهی «دیدن چیزها» (۱۹۹۱) منظومهی «اِنِهئيدِ» ويرژيل را با اشاره به زندگی پس از مرگ بازنویسی کرد: «هنگامی که نور صحنه از روی من برود، خودم هم با آنچه از من جدا میشود خواهم رفت.» سکتهی مغزی در سال ۲۰۰۶ که او را در لبهی پرتگاه عمر قرار داد، الهامبخش آخرین مجموعهی او، «زنجیرهی انسانی» (۲۰۱۰) بود.
شیموس هینی در هفتاد و چهار سالگی در دوبلین درگذشت، اما ترجیح داد در بلاگی دفن شود؛ در خاکی که پدر و پدر بزرگش در آن کار میکردند، چیزی که در یکی از اولین شعرهایش با نام «حفاری» توصیف کرده بود.
دیدگاه خود را بنویسید